Sunday, April 13, 2008

Our Shadows

Our shadows created by the street lights,
Slowly move toward the house.
My heart can't do anything now but hurt

I wonder if tomorrow holds anything nice for us!

I can't wipe away your tears well enough;
Sometimes everything seems to breakdown and you don't know what to say.
Only one shadow leaves the house

The last train of the night was delayed because of an accident
Pushed around by the crowds, I was staring blankly at my watch

I wonder if anything would change tomorrow

I can't see anything outside the dirty train window
I want to call you and thank you for creating me
But I wonder if you've gone to sleep alreay.

I leave and to the one living in the distant city I shout : Happy Birthday!

عذرِ ناموجه

غیبت کبری که می گن ، پس اینه! آقایون و خانوم های عزیزی که به وبلاگ من سر زدید و منتظر تغییرات بودید، من از شما عذر می خوام. هیچ بهانه ای واسه ی این غیبت طولانی ندارم. تا یک ماه بعد از پست قبلی، من کامپیوتر نداشتم ولی بعدش که می تونستم حداقل 5 دقیقه وقت بگذارم و بگم که حالم در هم و برهمه و سرم شلوغه و فارسی نویس ندارم و پروژه هام زیادن و ...
بگذریم از این حرفها، سال نو رو به کهنه شدن همگی مبارک. امیدوارم که سال خوبی باشه این سال واسه ی همگی.
نه که فکر کنین این مدت هیچ فعالیت ادبی ، هنری نداشتم ها! فقط جهت فعالیت هام یه کم متفاوت از همیشه بود. به هر خال من همچنان سر حرفم در مورد تغییرات هستم ولی فکر نکنم بتونم هر هفته مطلب بنویسم. ولی از اونجا که کاچی به از هیچ چیزه، من به پست کردن ادامه میدم.

باز هم از همگی عذر می خوام و ممنونم که به وبلاگم سر زدید.