ترس و لرز 3
در پاسخ به مسأله ی دوم ( آیا ما در قبال خداوند وظیفه یی مطلق داریم؟)، کیرکگار مجددا به فراگیری اخلاقیات اشاره می نماید و طی مراتبی آن را با مشیت الهی و وظیفه ی بشر نسبت به خداوند مربوط می سازد. هر وظیفه ی اخلاقی ، وظیفه در برابر خداوند است چرا که خداوند غایت اخلاقیات است. به طور مثال اگر شخص موظف است که با همسایه ی خود مهربان باشد، این وظیفه به عنوان وظیفه یی اخلاقی، وظیفه یی در برابر کل فراگیر و در نتیجه وظیفه یی در برابر خداوند است. کیرکگار اشاره می کند که بشر از طریق این وظایف به طور مستقیم در ارتباط با خداوند نیست بلکه تنها به صورت غیر مستقیم و با دنبال کردن سلسله مراتبی با خداوند در ارتباط است. هگل در این زمینه باور دارد که رفتارهای اجتماعی و در حقیقت برون گرایانه ی بشر بر درونیات او اولویت دارند چرا که اخلاقیات مربوط به رفتارهای اجتماعی بشر است؛ اما کیرکگار این سؤال را مطرح می سازد که اگر هگل بر چنین عقیده یی استوار است ، پس چگونه عمل ابراهیم را با سخن گفتن از ایمان توجیه می کند. ایمان در شرایطی متناقض با اخلاقیات، به درونیات بهای بیشتری می دهد و فرد را بی واسطه با کل مطلق یا خداوند متصل می سازد. در چنین شرایطی اخلاقیات دیگر مطلق نیست و به درجه ی نسبیت نزول می یابد و اینک وظیفه ی مطلق فرد تنها در برابر خداوند است. این وظیفه در قبال خداوند قابل تحلیل نیست و سلحشور وادی ایمان نمی تواند عمل خود را توجیه نماید.
زیستن به عنوان یک فرد جدا از کل مطلق یا اخلاقیات، از نظر برخی ساده جلوه می نماید و به همین دلیل اخلاقیات بیشتر به عنوان هدفی ستودنی نمایان شده است. اما کیرکگار عقیده دارد که زیستن به صورت فردی -جدا از کل- سخت ترین و در عین حال والا ترین نوع زیستن است. سلحشور وادی ایمان می بایست اخلاقیات را بداند و گرامی بدارد ولی همزمان باید زیستن فراتر از اخلاقیات را تجربه نماید، زیستنی که همراه با تنهایی و عدم درک اطرافیان است. دیگران به ابراهیم به چشم یک قهرمان نمی نگرند بلکه او را دیوانه می پندارند؛ ولی با این حال این سلحشور وادی ایمان است که در پایان خداوند را به طور مستقیم مورد خطاب قرارمی دهد حال آن که قهرمان تراژیک همواره از خداوند به عنوان حضوری غایب یاد می نماید.
آنچه قهرمان تراژیک با آن روبروست بسیار آسان تر از مصایب سلحشور وادی ایمان است. چرا که قهرمان تراژیک می تواند عمل خود را به انجام برساند و سپس با این فکر که به اخلاقیات عمل کرده است ، بیاساید. ولی سلحشور وادی ایمان همواره در حال آزمایش شدن است. وسوسه ی عمل کردن به اخلاقیات لحظه یی او را رها نمی سازد. او با علم به این که همواره تنها خواهد ماند پای در میدان عمل می گذارد.
کیرکگار در پایان مسأله ی 2 به این نتیجه می رسد که : یا وظیفه ی مطلق در برابر خداوند ، چنان که توضیح داده شد، وجود دارد یا ابراهیم گمگشته یی سرگردان بیش نیست.
ادامه دارد ...
No comments:
Post a Comment