Sunday, May 27, 2007

ترس و لرز 2

همون طور که قبلا قول دادم قسمت هایی از کتاب ترس و لرز رو به صورت ساده شده و تحلیلی اینجا می نویسم. کتاب زیاد ساده نوشته نشده ولی استاد ما که خیلی به فلسفه ی کیرکگار علاقه داره، خیلی خوب مطلب رو برامون جا انداخت. به همین خاطر من ترجمه ی مو به مویی از کتاب نمی نویسم چون اساتید فن این کار رو قبلا کردن.

کتاب در کل داستان ابراهیم و قربانی کردن اسماعیل را از سه زاویه بررسی می کند:

اول: آیا می توان به خاطر هدف، قوانین اخلاقی را به حالت تعلیق در آورد؟

دوم: آیا ما در قبال خداوند وظیفه یی مطلق داریم؟ (فراتر از آنچه در دامنه ی اخلاقیات وجود دارد)

سوم: آیا این حقیقت که ابراهیم هدف خود را از اسماعیل و هاجر مخفی می کند، از لحاظ اخلاقی قابل دفاع است؟
در پاسخ مسأله ی اول ، کیرکگار از تعریف هگلی اخلاق استفاده می کند. اخلاقیات در تمامی مکان ها و زمان ها می بایست حاکم باشد. اخلاقیات هدف نهایی بشر است و چیزی فراتر و بالاتر از آن وجود ندارد. به زبان دیگر، همه ی هستی پایان و هدف نهایی خود را در اخلاقیات می جوید. فرد با رد کردن فردیت خود قادر خواهد بود که وارد حلقه ی اخلاقیات شده و به هدف والای زندگی دست یابد. کیرکگار به این نکته اشاره می کند که اگر این تعریف کاملا درست باشد، هگل محق است که بشر را نمونه ی اخلاق گرای شیطان بداند ولی اگر چننین است چرا هگل ابراهیم را به عنوان یک قاتل بر نمی شناسد؟
کیرکگار در ادامه می افزاید که ایمان تناقضی است که فرد می تواند در برابر اخلاقیات قرار دهد. ایمان زمینه یی است که عقلانیت هیچ راه نفوذی به آن ندارد. هیچگونه سنجشی برای ایمان وجود ندارد چرا که سنجش در طبقه ی اخلاقیات صورت می پذیرد حال آن که ایمان از اخلاقیات فراتر است. اگر ایمان وجود نداشته باشد ، ابراهیم گمگشته یی سرگردان است . ابراهیم مانند یک قهرمان تراژدی نیست . او یا یک قاتل است یا یک سلحشور وادی ایمان!
کیرکگار سه مثال از پدرانی که فرزندانشان را صرف اخلاقیات قربانی کرده اند ذکر می نماید. آگاممنون که دختر خود را قربانی می نماید تا خدایان یونانیان را در جنگ تروا یاری نمایند؛ جفتا که دختر خود را قربانی می نماید چرا که به خداوند قول داده است که در صورت پیروزی بر آمونیت ها چنین خواهد کرد و در آخر بروتوس که پسران خود را به خاطر قیام علیه دولت می کشد. در هر سه مورد، پدران به خاطر نفع عموم ملت از فرزندان خود می گذرند. اینان به عنوان قهرمانان تراژدیک بزرگ داشته شده اند و مردم برغم آنان گریسته اند.
ابراهیم اما داستان دیگری دارد.عمل او به اخلاقیات مربوط نیست، امریست خصوصی میان او و خداوند. او این امر را برای خداوند (خداوند از او می خواهد که ایمانش را ثابت کند) و برای خود ( ابراهیم می خواهد ایمانش را ثابت کند) انجام می دهد. البته باید در نظر داشت که این دو در نهایت یکی می شوند. ابراهیم در مسیر بارها وسوسه می شود؛ وسوسه ی او اخلاقیات است و حتی خود دین. چرا که دین سعی در گسترانیدن اخلاقیات دارد. پس او نه می تواند در این باب با کسی سخنی بگوید و نه می تواند آن را برای کسی توجیه نماید.چنین است که او با قهرمانان تراژیک فرق دارد و کسی به حال او نمی گرید. او ممکن است تحسین برخی را برانگیزد ولی همزمان آنان را می هراساند چرا که آنچه او قصد انجامش را دارد، در دیدگاه اخلاقیات گناهی پلید است. تناقض در این است که او خود را به عنوان یک فرد در ارتباط مستقیم با کل مطلق قرار می دهد . اخلاقیات او را بر این کار بر نمی انگیزانند بلکه او خود برانگیخته است.
ادامه دارد...


6 comments:

Anonymous said...

خيلي خيلي جالب بود. عالي بود. واقعا لذت بردم و چقدر ساده و قشنگ مطلب رو نوشتي. مرسي. مشتاقانه منتظر ادامه اش هستم

Naser said...

راستش خیلی خوب توضیح داده بودی کل قضیه رو.
من نمی دونستم که کیرکگارد از چه زاویه ای داره نگاه می کنه به این داستان.

علی فتح‌اللهی said...

ممنون واقعا که خوب توضیح دادی و امیدوارم ادامه بدی البته من میفهمم که روایت نویسنده از این قصه یه روایت مسیحیه که خوب با روایت اسلامی فرق داره - مثلا قضیه اسحاق یا اسماعیل؟ - اما نمیدونم مورد سوم هم که اشاره کردی به این تفاوت برمیگرده یا نه؟ چون تا جایی که میدونم توی قرآن نوشته که به هاجر و اسماعیل میگه که میخواد چیکار کنه یا نکنه منظورت اینه که هدفش از این کشتن رو پنهان میکنه؟

Forough said...

سلام
مریم و ناصر ممنون از لطفتون. علی جان از تو هم ممنون فقط باید در جواب سوالت بگم که توی روایات مسیحی و روایت کیرکگار، ابراهیم به زنش و اسماعیل میگه که داره می ره واسه قربانی کردن ولی نمی گه که می خواد اسماعیل رو قربانی کنه.

Mehdi said...

مرسی
منتظر ادامه هستیم.

Anonymous said...

مرسی خیلی خوب بود. من عمراً سمنش نمی رفتم. خیلی خوبه آدم یه چیزی رو از کسی یاد بگیره که اونو خوب فهمیده.
امیدوارم که بازم با همین زبان ساده بقیه ش رو ادامه بدین.

ممنون که اون جا هم اومدین :)